پنج

مغز انسان اصولا مشکلی را "حل" نمی‌کند.  شاید هم ماهیت مشکلات زندگی به گونه‌ای است که هیچ‌گاه به طور کامل رفع نشوند و انسان هم برای ادامه‌ی حیات با این موضوع سازش پیدا کرده است. بدین ترتیب که مشکلات جدید مشکلات قبلی را از مرکز توجه خارج می‌کند و این توهم برای فرد ایجاد می‌شود که آن‌ها را حل کرده است. اما این گویا ترفند مغز است... چیزی را نادیده می‌گیرد چونانکه هرگز وجود نداشته است. 

این دنیا، دنیای عجیبی‌ست که من برای آن ساخته نشده‌ام

۲ ۴

چهار

من از واقعیت این جهان گریزانم. همواره خواسته ناخواسته تلاشم برای پیدا کردن مفری بوده تا از "واقعیت تلخ زیستن در چنین دنیایی" رهایی یابم. تعجب‌آور نیست اگر اقرار کنم که این مامن برایم "هنر" بوده است. اما گویا هنر هم به من خیانت کرده. آنچه در هنر نجات‌بخش می‌یافتم رنگ باخته و من باری دیگر هراسان در این جهان راه خود را گم کرده‌ام. دیگر راهی جز مرگ نمی‌بینم. ای سیاهی مطلق! آغوشت را بگشا که این کودک آشفته به سوی تو می‌شتابد.

۰ ۴
آخرین مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان